کد مطلب:35549 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129
پس از رویداد «نهروان» مردم كوفه، جنب و جوش و اشتیاق نخستین را از دست داده بودند و در پذیرفتن فرمانهای عالی امیرالمومنین (ع) به اهمال و غفلت می پرداختند و در حقیقت نمی خواستند، از پیشوای محبوب خود پیروی كنند، علی (ع) پیرامون سست عهدی ملت عراق این خطبه را ایراد فرمودند: در این جمع افسرده ی ناتوان تهی گشته از سینه ی پهن، دل به سرهاست اندیشه ها گونه گون نه در سینه ها شمع والای عشق سخن با حرارت ادا می كنید نمایان در این بیخودی آن چنان به پیكار ملی بسی كند و سرد به بزم اندرون جملگی لافزن چو دشمن كشد بر شما تیغ كین خورد هر كس از گفته هاتان فریب ببندد بدان لافها هر كه دل به عذر تن آسایی خود گواه چو آن وام داری كه بر وامخواه [صفحه 263] به لب معذرت خواهد از دادنی چنان دان كه در سایه ی تیغ كین چو خود سایه نیزه سامان شود گرفتم كه دادید كوفه ز دست گرفتم به دشمن نكردید جنگ كجا می تواند دگر پیشوا شمایید چون تیر خم گشته پشت اگر همچو نی هست قامت رسا به یزدان كه دیگر به لاف شما شما را چه دردی بود در ضمیر نه شامی بود از شما بیشتر چنین مردمی زشت و ناپارسا شمایی كه پیمان به حق بسته اید [صفحه 264]
«ما بالكم؟ ما دواءكم؟، ما طبكم؟»
بدنهاست یكجا، پراكنده جان
كه خونهاست یخ بسته سرد و كسل
تهی مانده از عزم روشن كنون
كه جان را كند مجلس آرای عشق
ولی نیست در سینه نور امید
كه دل از یكی وز دگر كس زبان
كه پیروز شد بر شما هم نبرد
به رزم اندرون سست و پیمان شكن
سپرها درانداخته بر زمین
نگردد دگر فتح او را نصیب
به فرجام گردد زبون و خجل
برانگیخته خویشتن عذرخواه
كند خویشتن بر نداری گواه
به دل بازدارد در دشمنی
برآید همی بیخ ظلم از زمین
از آن گلین داد خندان شود
كجا می توانید دیگر نشست
به شامی نشد از شما عرصه تنگ
شما را ز شامی نماید رها
كه نتوان از آن دشمن خویش كشت
چو پیكان نباشد چه سود از شما؟!
نبندم دل و نیستم اعتنا
كه هرگز نباشید درمان پذیر
نه والاتر است از شما در گهر
به باطل گزیدند جنگ شما
چرا این چنین زار و دلخسته اید؟!
صفحه 263، 264.